کفش هایم کو؟

ایران که بودم هیچ وقت کفش هام عمر دراز نداشتند و هنوز اسفند همون سال تموم نشده از شکل افتاده بودند. با خودم می گفتم مال آفتاب سوزان کویره که…

غم بی موقع

پارسال ترم زمستون بود. من بعد از یک تعطیلات طولانی و بیماری بی موقع خودم رو انداخته بودم وسط یک عالمه کار و درس و زندگی جدی. خوب یادم هست,…

درباب سن و سال

همیشه آدمها را دیده ام که با لبخند و بی لبخند گفته اند که این کارها برایشان دیگر دیر است, که این چیزها از آنها گذشته است, که آیم تو…

ای داد بیداد

از همان هفته اول که آمدم دانشگاه و حال و روز آزمایشگاه را دیدم با خودم عهد کردم تحت هیچ شرایطی آخر هفته ام را توی آزمایشگاه نگذرانم حتی اگر…