م مثل مانیکا

دخترک پنج ساله عجیب مرا یاد خودم می اندازد. انگار که گاد کپی خودم را تحویل خودم داده باشد. همانقدر لج باز و یک دنده و سرسخت. بعد با خودم…

این هم از بهار

صبح که بیدارشدم دیدم موش ناقلای آشپزخانه بالاخره به دام تله جورج افتاده و همکار آزارگر هم اخراج شده . . بچه ها را به مدرسه بردم و وقت پوست…

زندگی بر عکس

اگر به جای اینکه مرتب وزن اضافه کنم و پول هایم را از دست بدهم وزن از دست می دادم و پول اضافه می کردم حال و روزم خیلی بهتر…

در باب پذیرفتن خویش

همه چیز به این برمی گردد که واقع بینانه شرایطی که داریم را اول بپذیریم بعد اگر خواستیم و شرایط تحت کنترل ما بود تغییرش دهیم.