Adulthood

شش ماه گذشته تمام تلاشم به این بوده که نگذارم زندگی ام از حد تعادل خارج شود. که اجازه ندهم کار جای تفریح، تفریج جای خانواده، خانواده جای دوستان و…

اغراق در تبریک

ملت تولد بعضی ها را توی سوشیال مدیا چنان با هیجان تبریک می گن که انگار طرف همین الان به دنیا اومده!

نتیجه

یکی از روزهای لنگه استوایی وسط یک روز کاری خیلی سخت و نچسب دایی جان طبق معمول زنگ زده بود که احوال بپرسد. گفتم دایی جان سخته کارم. گفت: سخت…

ای زندگی

یک روزی هم می آد که به جای اینکه تو هی سوار من باشی، من سوار تو باشم و هی برونم

چرا؟

درد دارد اینکه یک روز چشم باز کنی و ببینی که چند سال اخیر طرفدار اشتباه بوده ای بدون اینکه به حقیقت ذره ای شک کنی.