داف هم وطن, خارج از وطن

مکان: دستشویی دانشگاه
زمان: ساعت پنج بعد از ظهر یک روز تابستانی, فیلز لایک یک روز بهاری
موقعیت: من جلوی آینه دانشگاه, مسواک به دست, دهان پر از کف خمیر دندان
.
خانم ایرانی وارد می شود
.
مکان: سیم از اباو
زمان: ساعت پنج و دو دقیه بعد از ظهر, بقیه اش سیم از اباو
موقعیت: من, دست پاچه, معذب از حضور غریبه, دو شک بین خالی کردن محتویات دهان جلوی خانم ایرانی یا نگه داشتن
کف خمیردندان توی دهن تا وقتی خانم برود
.
خانم ایرانی با لبخند ملیح رو به من:
خوشحالم که می بینماین فقط خودم نیستم که مسواک می زنم!
من, کمی جا خورده, بله می فهمم
خانم ایرانی: اما بعضی ها این موضوع رو اصلن نمی فهمند که توی روز دهانشون بو می گیره.
من, در حال تلاش برای پنهان کردن لبخندِ به قول سیستر “از صد تا مسخره کردن بدتر”م,
بله می فهمم.
خانم ایرانی بعد از مرتب کردن رژگونه:
نسترن هستم, خیلی خوشحال شدم از دیدنت
من در حالیکه تلاش مذبوحانه ام برای دست دادن با آرنج بیهوده است,
من هم همینطور,بله! مریم آی هستم
خوشحال هم شدم راستی!
.
پ-ن:بدیهی است که اسم جعلی است.
پ-ن 2: عزیزم سو وات و کوفت!

5 Comments

  1. ناشناس

    البته من نمی خوام که منو تایید کنید. اینطوری بهتره. اما اصل مطلب خانم ذاکری شما بیش از حد معمول خرده گیر و ایراد بین شده اید یا هستید یا بوده اید یا وانمود میکنید یا در اینجا هستید. به هر حال اگر قرار باشد که من از این وبلاگ بخواهم شما را بهتر بشناسم این دو خصیصه را در اولویت می گذارم. به نظر من بعضی وقتها کمی دوست داشتنی تر بنویسید. طوری که هستید. یا طوری که حداقل وقتی در ایران بودید از شما سراغ داشتیم. اما اگر این وبلاگ مکان غر زدن های شماست(کما اینکه زمانی اینرا اقرار کردید) آن مسئله دیگریست. به هر حال برای شما آرزوی بهترین ها را دارم و قلبا از اینکه بعد از همه این نق زدنها و غر زدن ها و ایراد گرفتن ها از خودتان و از همه دنیا دارید راه موفقیت را (حداقل از نگاه منکه هنوز اینجا مانده ام) طی میکنید خوشحالم.

  2. آقای نیمه شب

    گوشزد خوبی بود !

  3. Maryam

    به روی چشم.

  4. آقای نیمه شب

    آقای یا خانم ناشناس شما نیز به نوعی به نگارنده ی وبلاگ خرده گرفتید و به تعبیری به رویه ی نگارش آن غر زدید !!!

Comments are closed