خطر توصیه Posted by By maryami May 20, 2012Posted inGeneral, Idea3 Comments همچنان معتقدم که باید به آدمها فرصت داد که اول خودشان را پیدا کنند بعد راهشان را. شاید هم بر عکس.
به همین سادگی Posted by By maryami May 19, 2012Posted inFeeling, General3 Comments دختر آلمانیه پارسال همین موقع ها آمد مونترال. شغلش را در آلمان ول کرده بود، گلدانهایش را داده بود به همسایه اش خانه اش را داده بود اجاره و پاسپورتش…
وای به وقتی که کلمه به دل ننشیند Posted by By maryami May 3, 2012Posted inLife Stories, Montreal3 Comments وسط دانشکده ایستاده بودیم و از دست بد روزگار سرراه هم قرار گرفته بودیم احساس کردم تمام کلمه هایم از دهانم به زمین ریخته می شود تمام کلمات او هم.…
برنده تنهاست. Posted by By maryami April 19, 2012Posted inUncategorized4 Comments کتاب در واقع اینگونه شروع شد اندوهت را به برگها بسپار باد پاییزی آن را ببرد. روز و شبهایت بی غصه باد ماریان. لعیا- آذر نود بعد از دفاع سمینار،…
لحظه های ناب Posted by By maryami April 16, 2012Posted inGeneral, Idea, Life Stories, Montreal2 Comments The Way Back داستان واقعی آدمهایی هست که از زندان سایبریای روسیه فرار می کنند سرمای وحشتناک و کویر خشک را پشت سر می گذارند و بعد از چهار هزار…
بر اساس یک تجربه اخیر Posted by By maryami April 11, 2012Posted inGeneral, Idea در ادامه راستای اهداف نود و یک: ۱۱- به قضاوت های دیگران در مورد خودم هیچ توجهی نکنم.
بمیری که اینقد میخوابی تو! Posted by By maryami April 11, 2012Posted inLife Stories, Montreal در این حد که ایمیل زدم به استادم که ساعت خوابم این هفته سر آماده سازی سمینارم خیلی به هم خورده میتینگ رو یک ساعت دیر تر بذاریم! . سیستر…
خواهی نشوی سرگردان؛ از همینجا سر خر برگردان Posted by By maryami April 10, 2012Posted inGeneral, Idea2 Comments توصیه من به جوون ها اینه که قبل از اینکه فکر دکترا خوندن به سرشون بزنه خوب فکر کنند چون وفتی به سرشون زد دیگه تا آخر باید هی تو…
شفا را آپدیت کنید Posted by By maryami April 5, 2012Posted inLife Stories, Montreal3 Comments یک مرضی هم هست به نام چای بریز اما نخور! که هنوز علم پزشکی ثابتش نکرده. شرح بیماری این است که بیمار با شوق زیاد برای خودش چایی دم می…
هوا را از من بگیر، خنده ات را نه. Posted by By maryami April 4, 2012Posted inFeeling, General, Life Stories, Montreal1 Comment یک روزهایی هم هست که وسط کلاس وقتی داری زیر چشمی بچه های کلاس را می پایی که یکهو کسی هوای تقلب به سرش نزند - انگار نه انگار که…