The Way Back
داستان واقعی آدمهایی هست
که از زندان سایبریای روسیه فرار می کنند
سرمای وحشتناک و کویر خشک را پشت سر می گذارند و بعد از چهار هزار کیلومتر
به هند می رسند.
همه فیلم و تصویرهای معرکه اش یک طرف،
صحنه آخر که دوربین زوم می شود روی بازیگر اول هم یک طرف.
حس شادی که از رسیدن به مقصد دارد
آنقدر معرکه هست که هیچ جوری از ذهنم پاک نمی شود.
.
صحنه آخر فیلم مرا
یاد موقعی که پروازم بالاخره از لنگه استوا
در تورنتو نشست افتادم
آن لحظه
خودِ خودِ شادی بودم.
.
می پرسد فکر می کنی کجای دنیا اگر بروی باز همینقدر شاد می شوی
جواب می دهم واقعن نمی دانم .از این شادی ها زیاد توی زندگی آدم اتفاق نمی افتد
زورکی هم نمی شود ایجادش کرد
باید خودش اتفاق بیفتد.
Posted inGeneral Idea Life Stories Montreal
مث یک سناریو ، بسیار زیبا بود.
قند توی دلم آب شد.