درس امروز

مایکل پنج ساله از سن کم خوب می دانسته چگونه به بچه های دیگر حس بهتری بدهد یعنی بگذارد که آنها اول باشند و خودش دوم. در کمال آرامش پذیرفته…

دوباره بنویس

کاش وبلاگ نویسی نمرده بود. چون در همه این سالها نوشتن برای من مثل تراپی بوده اگر به جای اینکه خدا دلار بدهم برای هات یوگا و اسپا و فیشوال…

سی و هفت

فردا سی و هفت ساله می شوم. تقریبن همان جایی هستم که می خواستم همیشه باشم به جز اینکه دوستان خوبم را یکی یکی یا از دست داده ام یا…

برو پاییز، برو

پاییز امسال رفتی از دستم نشد به برگهای خوشرنگ درخت هایت نگاه کنم و به به و چه چه کنم نشد از جلوی خانه های دکور شده از هالوین رد…

از بی مهری وطن

یکدفعه یادم افتاد که یازده سال شده که دیگر در وطن نیستم. بعد فکر کردم وزنه محبت و عشقی که از زندگی و دوستان این طرفی ام می گیرم نسبت…