خدایا منو بخور Posted by By maryami January 24, 2013Posted inGeneral, Idea دخترک بیست ساله توی برنامه آکادمی گوگوش وقتی آوازش تموم می شه می زنه زیر گریه و می گه تمام عمرش رو با آهنگهای گوگوش بزرگ شده و فکر می…
برسد به دست روح استیو جابز Posted by By maryami January 19, 2013Posted inLife Stories, Montreal3 Comments آیفون پنج ات که همه دنیا تبلیغش را گرفته، در هوای منفی بیست درجه خود به خود خاموش می شود من، دیروز، تنها، وسط خیابان ناکجا در هوای منفی گاد…
مپینگا میس یو مثل سگ! Posted by By maryami January 11, 2013Posted inUncategorized3 Comments یک روزهایی هم هست که از صبح که چشم باز می کنی خاطرات مپینگ مثل یک فیلم آهسته می آید جلوی چشمت. بعد با خودت فکر می کنی دوستی ات…
پلو کشک و بادمجون Posted by By maryami January 10, 2013Posted inLife Stories, Montreal2 Comments همسری دارم که معتقد است کشک و بادمجان با پلوی باقیمانده از ناهار دیروز طعمش ده برابر بهتر است از کشک و بادمجان با نان لواش بسته بندی!! . با…
دیگ به دیگ می گه روت سیاه Posted by By maryami January 6, 2013Posted inLife Stories, Montreal5 Comments تابستان که سر کار می رفتم، یک همکار هندی داشتم که یک روز در میان اول صبح می آمد سر میزم با نگاهی متعجب می پرسید: زنهای ایرانی که حق…
دوگانگی شخصیت در این حد Posted by By maryami January 4, 2013Posted inGeneral, Life Stories, Montreal4 Comments همیشه عمرم، تیپ های شخصیتی متاهل که سعی می کنن همه رو به هم مچ کنند و هی درباره ازدواج کردن حرف می زنند و سر و سامون گرفتن رو…
2013 resolutions Posted by By maryami December 30, 2012Posted inGeneral, Idea, Montreal Get done with the university- Improve my spoken french- Create a daily habit of exercise- Do my driving license- Try to be less of a consumer-
آخر دنیا Posted by By maryami December 21, 2012Posted inUncategorized3 Comments از بس آخردنیا آخر دنیا کردند هوا امروز دیوانه شده بود. اول برف و بعد باران. توی دلم گفتم گاد جان هم مثل ما قاطی کرده است، وسط برف فرستادنش…
شیش Posted by By maryami December 16, 2012Posted inFeeling, General, Life Stories, Montreal2 Comments اول: جرمیا، دوست ایتالیایی ام که شب عروسی مان چون گلو درد داشت به جای اسپیچ برایمان فلوت زد و نوای فلوتش آنقدر آرام بخش بود که شادی جشن مان…
مپینگا کجاییییی Posted by By maryami December 4, 2012Posted inUncategorized5 Comments بعد اینجور وقتها که هوا یک دفعه سگ سرد می شود و هر چه می پوشم باز هم توی خیابان از سرما می لرزم یاد حرف مپینگ می افتم که…