شیش

اول: جرمیا، دوست ایتالیایی ام که شب عروسی مان چون گلو درد داشت به جای اسپیچ برایمان فلوت زد و نوای فلوتش آنقدر آرام بخش بود که شادی جشن مان…

حقیقت ناگفته

سیستر کوچک می گوید توی عکس های مراسم ایرانت شادتر هستی تا مراسم کانادا می گویم که اینجا همه کارها به عهده خودمان بود و معلوم است که مثل عروسی…

به همین سادگی

دختر آلمانیه پارسال همین موقع ها آمد مونترال. شغلش را در آلمان ول کرده بود، گلدانهایش را داده بود به همسایه اش خانه اش را داده بود اجاره و پاسپورتش…

کاش سحر شود

دوران فوق لیسانس وقتی استرس بچه های دکترا رو می دیدم .به خودم قول دادم حالا حالاها سراغش نرم .اما بعد از یک سال کار باز دوباره وسوسه شدم و…