من و آدمهای توی مترو Posted by By maryami July 26, 2012Posted inGeneral, Montreal1 Comment کلن برای خود آدمهای توی مترو یا اتوبوس بهتر است که جایشان را به من بدهند بسکه وقتی ایستاده ام یا پای این و آن را لگد می کنم یا…
توی دلم رخت می شورن Posted by By maryami June 8, 2012Posted inFeeling, General4 Comments بعضی روزها هم هست که صبحِ اول صبح یک قرص جوشان کامل می خوری که فکر کنی این دلشوره هایت مال قرص جوشان لعنتی است نه موقعیتی که توش گیر…
The moment you realize you finally got it! Posted by By maryami May 27, 2012Posted inFeeling, General6 Comments بعد یک لذتی است که هیچ جایی در باره اش نخوانده بودم شاید چون برای خیلی ها لذت تعریف دیگری دارد شاید چون دنبالش نبوده ام که بخوانم. لذتی که…
برای دخترم Posted by By maryami May 22, 2012Posted inGeneral, Idea3 Comments هیچ وقت با شکمِ پُر، شلوار نخر!
خطر توصیه Posted by By maryami May 20, 2012Posted inGeneral, Idea3 Comments همچنان معتقدم که باید به آدمها فرصت داد که اول خودشان را پیدا کنند بعد راهشان را. شاید هم بر عکس.
به همین سادگی Posted by By maryami May 19, 2012Posted inFeeling, General3 Comments دختر آلمانیه پارسال همین موقع ها آمد مونترال. شغلش را در آلمان ول کرده بود، گلدانهایش را داده بود به همسایه اش خانه اش را داده بود اجاره و پاسپورتش…
لحظه های ناب Posted by By maryami April 16, 2012Posted inGeneral, Idea, Life Stories, Montreal2 Comments The Way Back داستان واقعی آدمهایی هست که از زندان سایبریای روسیه فرار می کنند سرمای وحشتناک و کویر خشک را پشت سر می گذارند و بعد از چهار هزار…
بر اساس یک تجربه اخیر Posted by By maryami April 11, 2012Posted inGeneral, Idea در ادامه راستای اهداف نود و یک: ۱۱- به قضاوت های دیگران در مورد خودم هیچ توجهی نکنم.
خواهی نشوی سرگردان؛ از همینجا سر خر برگردان Posted by By maryami April 10, 2012Posted inGeneral, Idea2 Comments توصیه من به جوون ها اینه که قبل از اینکه فکر دکترا خوندن به سرشون بزنه خوب فکر کنند چون وفتی به سرشون زد دیگه تا آخر باید هی تو…
هوا را از من بگیر، خنده ات را نه. Posted by By maryami April 4, 2012Posted inFeeling, General, Life Stories, Montreal1 Comment یک روزهایی هم هست که وسط کلاس وقتی داری زیر چشمی بچه های کلاس را می پایی که یکهو کسی هوای تقلب به سرش نزند - انگار نه انگار که…