شیش

اول: جرمیا، دوست ایتالیایی ام که شب عروسی مان چون گلو درد داشت به جای اسپیچ برایمان فلوت زد و نوای فلوتش آنقدر آرام بخش بود که شادی جشن مان…

خاطرات با ربط

پارسال جلسه اول درس سمینار بود و یک استاد زن بریتیش نحوه نوشتن مقاله و تز رو بهمون یاد می داد. برای اینکه بیشتر بفهمیم بهمون یک مقاله تستی داد…

حقیقت ناگفته

سیستر کوچک می گوید توی عکس های مراسم ایرانت شادتر هستی تا مراسم کانادا می گویم که اینجا همه کارها به عهده خودمان بود و معلوم است که مثل عروسی…

نقطه سر خط.

بعد گام آخرش این می شود اینکه برای خودت شمع و عود بگذاری و هی رادیو جوان گوشی بدی و چای سفارشی پدر را با بهار نارنج مادربزرگ مز مزه…

Moving Forward

بعد هرچی بیشتر جلو می رم می بینم هنوز چقدر راه برای رفتن دارم چقدر جا برای یادگرفتن دارم چقدر جا برای زمین خوردن دارم چقدر درکم از زندگی و…

خیلی هم عصبانی

بعد وقتی می بینم آدمی تحصیل کرده که ادعای روشنفکری و مدرنیته داره از ظاهرش می باره دهنش رو باز می کنه و حرف زندگی مردم رو میاره وسط و…

A women in the garden

تصویر اولیه ام، زنی بازنشسته که خوش و شاد لباس پوشیده و دارد به گلهای جلوی خانه می رسد و علف های کهنه را ، بیرون می کشد و گهگاهی…