Posted by By maryami June 21, 2007Posted inUncategorized بعد از تحریر:سراب بود /خیال خام بود/هر آنجه که می پنداشتم/هر آنچه که میخواستم /شکست تلخی بود.و تجربه ای بسیار تلخ / آن هم درست وقتی فکر میکنی همه چیز…
Posted by By maryami June 21, 2007Posted inUncategorized داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری اسم او بود علی مردان خان اهل منزل ز دستش به امان پشت کالسکه مردم می جست ادامه...
Posted by By maryami June 19, 2007Posted inUncategorized از وقتی خواندن "زندگی جنگ و دیگر هیچ" اوریانا فالاچی را شروع کرده ام دیگر شبها آسوده خاطر به خواب میروم و از اینکه در سال 1967 و در ویتنام…
Posted by By maryami June 17, 2007Posted inUncategorized28 Comments دلم میخواهد به یک خواب طولانی فرو بروم و وقتی چشمانم را باز میکنم سی ساله باشم و درست رأس همان قله ای که می خواستم!
Posted by By maryami June 15, 2007Posted inUncategorized گمان می کردم کنون که بدین جا آمده ام دیگر از آن کدورتهای بی سبب که عاملش تنها سوء تفاهمات مسخره بود رها شده ام. اما این بازی همیشه ادامه…
Posted by By maryami June 12, 2007Posted inUncategorized کشف جدید: اگر شیفت را با R بگیرید خودش می نویسد ریال!
Posted by By maryami June 11, 2007Posted inUncategorized یکشنبهء دلپذیر –چند قدم مانده تا خط استوا : هنوز در سفرم ِسهراب را برمیدارم "شش روز مانده به تولد بیست و جهار سالگی ات" یادگاری از لیلا . با…
Posted by By maryami June 10, 2007Posted inUncategorized از پشت یک سوم: ساده است نوازش سگی ولگرد شاهد آن بودن که زیر غلتکی میرود و گفتن اینکه سگ من نبود ساده است ستایش گلی چیدنش و از یاد…
Posted by By maryami June 9, 2007Posted inUncategorized این دلشوره های لعنتی آخر مرا از پای در میآورند..... آخر....