دو کلمه سافتور اینجینیرینگ Posted by By maryami May 27, 2010Posted inLife Stories, Montreal یک کتابی هست به نام هد فرست جاوا که دو تا گیک خیلی باحال باطنز خیلی خوشمزه نوشته اند. به نظر من بهترین و جذاب ترین و کاملترین کتاب راهنمای…
گرمه مثل سگ Posted by By maryami May 25, 2010Posted inLife Stories, Montreal گاد جون تا کی من باید سرت غر بزنم سر میزان کم و زیادی حرارت هوا؟ ما هفت سالمون هم که بود عقلمون می کشید وقتی یکی داره از بالا…
این درد را من به کجا برم!؟ Posted by By maryami May 18, 2010Posted inLife Stories, Montreal2 Comments توی فیلم آواتار یک تیکه فیلم که اون پسر جانبازه که بدون هیچ آموزشی به قبیله آواتارها فرستاده میشه - به جای داداشش که یک دانشجوی پی اچ دی بوده…
مخاطب خاص از نوع دوست Posted by By maryami May 18, 2010Posted inLife Stories, Montreal دوستم این رو می نویسم اینجا که همیشه یادت- مون- باشه که یک روزی بود که شش می بود و تو اولین تولدت رو اینجا گرفتی. برای اولین بار کنسرت…
تزریق غم Posted by By maryami May 2, 2010Posted inLife Stories, Montreal4 Comments یک: با یک دوست اینجاییم می ریم افتتاحیه یک نمایشگاه نقاشی. چشمم می افته به یک تابلو که وسط هزار و یک تصویر در هم برهم یک گوشه اش با…
مخاطب خاص: خودم Posted by By maryami April 30, 2010Posted inLife Stories, Montreal1 Comment عزیزم لنگه استوا و کوفت!
در مزمت پرخوابی Posted by By maryami April 5, 2010Posted inLife Stories, Montreal سالها بود در پاسخ به انتقاد, اعتراض , طعنه و یا نصیحت هر بنی بشری از خانواده گرفته تا دوستان و دشمنان, مبنی بر اینکه چرا من مثل خرس میخوابم…
خونه مادربزرگه Posted by By maryami March 31, 2010Posted inLife Stories, Montreal5 Comments از تفریحات سالم من اینه که سالی , ماهی یک بار- یک جور که عادت نشه به بهانه عیدی, تولدی چیزی زنگ بزنم به مادربزرگه وقتی اصلن انتظار من رو…
یا ایهاالروح به روح مادرت بی خیال شو Posted by By maryami March 31, 2010Posted inLife Stories, Montreal مثل این مرده هایی که با اینکه مردن, اما میگن روحشون همش دور و بر خونشون یا کسایی که دوست دارند هست؛ منم این روحم, هنوز توی لنگه استوا دم…