چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی

یک اتفاق بد/یک اتفاق حال به هم زن/یک اتفاق لعنتی توسط همون آدمهای لعنتی و احمقی که همیشه ازشون بیزارم افتاده! و من هر چقدر سعی میکنم به خودم بفهمونم…

این روزها بعضی ها چه خوب یاد گرفته اند چگونه "مهم بودن" خود را به دیگران تحمیل کنند!

اصلا نمی تونم تصور کنم نتیجه نهایی این همه احساس سرکوب شده و خشم فرو خرده شده , چه دسته گلی از آب در میاد...

فقط تا هفت روز دیگر بیست و شش ساله ام. این روزها دلم میخواهد تمام غریبه ها از من بپرسند هو اُلد آر یو؟ و من با اطمینان و ترس…