پدر Posted by By maryami July 29, 2008Posted inLife Stories, Malaysia دارم خواب می بینم مثل همیشه یک خواب عجیب / یک کابوس تلفنم زنگ می خوره , تا میگم الو , صدای باباهه رو می شنوم که طبق معمول بلند…
تصحیح توضیح واضحات : Posted by By maryami July 28, 2008Posted inGeneral, Idea اگر کسی دوست دارد اینجا را از گوگل ریدر ببیند من بعد به جای آن فید قبلی این فید جدید را استفاده کند.
Posted by By maryami July 25, 2008Posted inGeneral, Idea دکترم میگه زیاد به اتفاقات ناخوشایند توجه نکن عزیزم
Posted by By maryami July 25, 2008Posted inGeneral, Idea تقصیر من نیست که بعضی ها بیشتر از توجه به بی توجهی نیاز دارند, خودشان می طلبند!
Posted by By maryami July 22, 2008Posted inGeneral, Idea دخترک را بعد از یکسال دیده ام. هم دلم برایش تنگ شده است و هم نشده. مثل همیشه سرشاراز اعتماد به نفس و زیبایی بود. نگرانش بودم. دلم میخواست بدانم…
Posted by By maryami July 20, 2008Posted inUncategorized دارم فکر میکنم وقتی پنجاه سالم بشه آیا باز هم روم میشه با همین آی دی یاهو مسنجر گیگلی-هپی چت کنم . . . . دلم یک دل سیر کعبه…
Posted by By maryami July 20, 2008Posted inGeneral, Idea6 Comments چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی که باز آرد پشیمانی
Miss my old pink template Posted by By maryami July 18, 2008Posted inGeneral, Idea وبلاگ نویسی با قالب صورتی پررنگ لذتی دارد که با قالب سفید هرگز ندارد