friendship forever Posted by By maryami October 26, 2009Posted inLife Stories, Malaysia2 Comments سعیده جون مرسی دوست جونم که دیشب بهم زنگ زدی مرسی که گاه به گاه بهم زنگ می زنی و من رو از توهم " فراموش شدن" بیرون می آری…
انسان Posted by By maryami October 18, 2009Posted inLife Stories, Malaysia امروز داشتم کاغذ ها و مدارکم رو مرتب میکردم. چشمم افتاد به یک کارت پستال که سه سال پیش توی اون شب برفی توی کهن کاشانه همه بچه ها توش…
Windows 7 Posted by By maryami October 17, 2009Posted inLife Stories, Malaysia وبلاگ می نویسم با ویندوز سون پس هستم!
جهان اول Posted by By maryami October 13, 2009Posted inLife Stories, Malaysia او در بخشی از سفرنامه خود به سنگاپور می نویسد: عادت کردن به تکنولوژی و نظم اجتماعی از اعتیاد به تریاک بدتر است. ندید بدید هم عمته!
مِن الشیطان الرجیم Posted by By maryami October 2, 2009Posted inLife Stories, Malaysia هر روز صبح که بیدار می شوم با چهار وسوسه شیطانی دست و پنجه نرم می کنم تا موقعی که از خانه پایم را بیرون می گذارم: 1- یک ساعت…
روزمرگی Posted by By maryami September 25, 2009Posted inLife Stories, Malaysia لیدر تیم از پیش رییس برگشته, قرمز شده و احساس میکنم کلی استرس بهش وارد شده. می دونم که اینجور وقتها نباید سوال بپرسم, نباید هیچی بگم تا وقتی همه…
ما ایرانی ها Posted by By maryami September 23, 2009Posted inLife Stories, Malaysia چند کلمه حرف حساب!
Where do i begin Posted by By maryami September 19, 2009Posted inFeeling, General, Life Stories, Malaysia مثل سگ باران می بارد من چتر ندارم, بر می گردم بالا چترم را بیاورم. باران را پیش بینی نکرده بودم. گرچه این روزها همه پیش بینی هایم بدجوری بر…
یک, دو, سه پز می دهیم Posted by By maryami September 4, 2009Posted inLife Stories, Malaysia خوب من هر چقدر هم که بخواهم فروتن و کول و خفن و اینها باشم یا اداش رو در بیارم, الان نمیتونم میزان خوشحالی خودم رو از اینکه داداشه فوق…