laziness Posted by By maryami January 12, 2009Posted inFeeling, General اینکه من رسمن از وبلاگ نوشتن افتادم معنی اش این نیست که حرفی برای گفتن ندارم یا خیلی وقت کم دارم نه! من خیلی ساده, دیگه حال ندارم...
New Chapter Posted by By maryami January 3, 2009Posted inFeeling, General دارم چیزهای جدید یاد میگیرم انگار یک فصل جدید توی زندگیم باز شده باشه و من تازه رسیده باشم به قسمت مقدمه اش. یک فصل جدید که حل کردن مساله…
Posted by By maryami January 2, 2009Posted inFeeling, General این روزها هیچ حلالی در تنهایی ام حل نمیشود حتی خاطرات...
خفگی از عدم تعادل Posted by By maryami December 14, 2008Posted inFeeling, General حس بدیه وقتی ببینی کفه ترازوی محبتت یک دفعه خالی شده و یکی مدام با سنگین کردن کفه ترازوی محبتش تو رو برده بالا و بهت کمک کرده و تو…
Posted by By maryami December 13, 2008Posted inFeeling, General بعد از مدتها احساس می کنم سر جای خودم هستم. درست در همان نقطه ای که باید باشم. با همه سختی هایش...
Visions of sunset Posted by By maryami December 8, 2008Posted inFeeling, General آه ای دسامبر آه ای ژانویه! چند عدد شربت معده چند کیلو گل گاو زبان چقدر محلول ضد ریزش مو و چند عدد قطره ای استریل چشم, برای تمام شدنتان…
A friend in need is a friend indeed Posted by By maryami December 6, 2008Posted inFeeling, General میگی نه, نگاه کن!
Posted by By maryami November 25, 2008Posted inFeeling, General و در پایان جا دارد از همه دوستانی که با عدم حضورشان موجبات تسلی خاطر مارا فراهم کردند کمال تشکر را داشته باشم!
BUSY IS A BAD EXCUSE Posted by By maryami November 3, 2008Posted inFeeling, General وقتی دوستی به زور شما را در برنامه اش جای می دهد بهترین کار این است که قبل از اینکه دیگر به زور هم؛ هیچ جایی برایتان نباشد خود, محترمانه…