یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
یک عده هی بهم می گن که
دیگه مثل قدیمها توی بلاگت خوب غر نمی زنی
و بزرگ شدی.
همینها قبلنها که هی غر می زدم
بهم می گفتند که
چه مرگته که اینقدر غر می زنی تو وبلاگت
ذله شدیم از دستت.
و قبل ترش که غر نمی زدم
بهم می گفتند
که چرا کامنت دونی ات رو باز نمی ذاری
ما خیلی نظر داریم و
اگه نظر ندیم می میریم.
همین ها
قبل ترش که کامنت دونی داشتم
هی چپ و راست ازم می پرسیند
آخه واسه چی وبلاگ می نویسی!؟
نظرها
من چه جوری میتونم یک فیلتر شکن بخرم
مژگان | October 8, 2011 10:36 AM
واای بلاگت برام یه مدت بود فیلتر شده بود اعصابم خورد بود! منم تنبل حس ندارم ای-دی-اس-ال بخرم فیلتر شکن نداشتم الان انقد ذوق مرگم!!! معلومه؟! :دی
هرکاری دوس داشتی بکن! غر بزن-غر نزن.. کامنت باز بذار-باز نذار :دی اما بنویس :*
دونههای برف | October 1, 2011 5:27 AM
سلام دوست عزیز وبلاگ قشنگی داری
به من هم سری بزن
میعاد | September 27, 2011 11:39 PM
راستی اولین بار که وبت رو باز کردم اون قالب صورتیه بود. نمیدونی چقدر ذوق میکردم باهاش.
maryam | September 27, 2011 5:25 AM
من از سال 84 تا حالا وبلاگت رو میخونم. کلن تو باعث شدی خودم وبلاگ بزنم. البته بعد زا چهارسال وبلاگ تورو خوندن.
maryam | September 27, 2011 5:23 AM
هی روزگار یادش بخیر...
یه موقع خشمگین میشی ادم میترسه
یک موقع مهربون میشی ادم حالش بهم میخوره
معلوم نیست با کدوم ساز باید برخصی..
تو بنویس من هر دو نوع برات تعریف میکنم بنویسی یا ننویسی...
یخورد غور بزن دلم برای غر زدنات تنگ شده.
(پ.ن) هم یادت نره هرچی گفته بودی برعکس ازاب در اومد.بنویسی ها ننویسی دیگه نمیام.
rof0zeh | September 22, 2011 9:59 AM
واي واي واي
مريم | September 21, 2011 2:42 PM
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من...
hamid | September 20, 2011 10:06 AM
عزیز دلم همین که مینویسی مرسی
بابت همه نوشته هات حتی آنهایی که به قول خودت غر آلوده اند
راستی من سبک نوشته های تو را خیلی دوست دارم
بین چند نوشته راحت میشه تشخیص بدم
باز مرسی که مینوسی
مریم | September 20, 2011 2:13 AM