یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
آقا اين اوستا كريم ديشب اومد تو خواب ما،گفت يك حالي ازت بگيرم من، كه ديگه نري تو وبلاگ
بر عليه من چيز بنويسي!به تو چه كه من چي ياد مردا دادم،عوضش هزار چي هم ياد زنا دادم اينا رو
نميبيني بعد اين 4 كلمه حرف قشنگي كه ياد مردا دادموعلم ميكني؟!خوب اينا هم حق دارند آخه بايد
....يك جوري اين زنا رو گول بزنند يا نه!؟
!گفتم :خوب مگه من دروغ گفتم؟اينها خودتم داري تصديق ميكني
گفت:ببين اگر قرار باشه اين چيزا لو بره و همه زنا بدونند كه مردا زياد هم بهشون راست نميگن و
همه مردا هم بدونن كه اين زنا يك روده راست هم براشون نگذاشتم، كه من بايد در دكونم رو تخته
....كنم!اينجوري كه سنگ رو سنگ بند نميشه
!گفتم خوب باشه بابا حالا چرا ميزني
.....گفت :وايسا ،هنوز كتكهات مونده!كجاي كاري