مجال نوشتن نبود راه طولانی بود و زمان کوتاه. به سفر رفته بودم سفری دراز چونان خواب طولانی جزیره پینانگ جزیره لنکاوی بی نهایت زیبا فراتر از حد بیان .…

باور میکنی اگر بگویمت من, نیمه های شب دیشب خدا را در تمام سلولهای بدنم حس کردم ها؟

کام آن دی ار گاد آی وانا کیس یو! اون درسهای کذایی /پروژه های کذایی /امتحانهای کذایی و ترم کذایی تمووووووووم شد!

من و کودک درونم لج باز است. صبحهای روزهایی که امتحان و پروژه دارم میخواهد بخوابد ,هرچه منطق به خوردش میدهم که امروز روز مهمی است اگر بخوابی فلان میشود…

شماره ده : اگر روزی به کسی برخوردی که شادمانی ات را گرفت ؛ موهایت را بست ؛ برایت جمع و تفریق کرد ؛ خوشتری ات را زیر پا گذاشت…

ضرب المثل: اگر خيلی وقته منتظر اتوبوس شدی يک دفعه تاکسي نگير برو. هم وقتت رو از دست دادی هم پولت!

عادت میکنی به شنیدنش کم کم, "سه دقیقه دیگه ازش بیشتر نمونده اگر تموم شد از الان خداحافظ" همه حرفهای نگفته ات را تند تند می گنجانی در سه دقیقه…