نشانه می بینم

یک دریچه جدید توی ذهنم باز شده انگار هرچی جلو تر می رم, بیشتر به این نکته پی می برم که هی دخترجون خفه شو زندگی جبر نیست که منطق…

graduation day

اینکه من هی دارم به خودم تلقین میکنم امروز روز مهمیه برام و باید خیلی احساسات داشته باشم و خوشحال باشم به نظر تلاش عبثی میاد و آب در هاون…

طوفان سرد

صبح اول صبح زنگ زده که راننده تاکسی مشترکمون بهش گفته دوستت معلومه که بیش از حد کار می کنه, تا من رو اینجوری متقاعد کنه باهاشون برم آخر هفته…

سمیآلیسم:

همه ترس من اینه که آرزوهام یکی یکی قبل از اینکه برآورده بشن کلا منقرض شن. مثلا علی الحساب اون آرزویی که شب خسته بیای خونه و کتت رو بندازی…

A Special Thanks to You

از دانشگاه یک ایمیل گرفتم که برای مراسم فارغ التحصیلی یک جمله کوتاه براشون بفرستم تا موقعی که می رم مدرکم رو بگیرم بخوننش با خودم فکر کردم اگر همه…

h1n1

در کلینیک رو هل میدم به جلو تا وارد بشم پرستاره تا می بینه خارجی ام, ماسکش رو میزنه به دهنش. اخم می کنم در رو می بندم و بدون…

Take Time To Live

یکی دارد زیر باران با چتر می دود تا مبادا اتوبوس را از دست بدهد. یکی هنوز هم از دست دادن لحظه هایش می ترسد. یکی هیچ وقت نفهمیده است…