دو هزار و چهارده سال عجیبی بود
بخواهم به دید کاری نگاه کنم می توانم بگویم راضی ام از خودم. همین که توانستم دکترایم را از وسط دست و پا جمع کنم
اینکه بالاخره توانستم بر ترسم بر رانندگی کردن غلبه کنم
و بتوانم سرکاری که همیشه آرزویش را داشتم خودم را از صفر تا جایی برسانم که لااقل بود و نبودم توی تیم معلوم شود
برای خودم کافی است.
دو هزار و چهارده سال عجیبی بود
بخواهم از دید سلامت روحی حساب کنم می دانم که کل سال اعتماد به نفسم افت شدیدی داشته است. آدم آرام و بی خیالی که همیشه بوده ام جایش را داده به آدمی که از دست دادن آدمهای نزدیک و دوستانش می ترسد و حتی گاه گاهی برای نگه داشتنشان باج می دهد.
فکر می کنم امسال باری که برداشته بودم ازتحمل شانه هایم خیلی بیشتر بود. در کنار خستگی ها مشکل اصلی ام با زبان فرانسه باعث شده نتوانم وقتی با جرج و دوستانش هستیم از اوقاتم لذت ببرم و می دانم که این تنها مشکل خود من هست نه مشکل دیگران.
دو هزار و چهارده سال عجیبی بود
خوشحالم که سال دارد تمام می شود. قول داده ام که سال جدید با خودم مهربانتر باشم. وقتم را با آدمهایی که دوستشان دارم بگذرانم و در کل والد درون را خفه کنم!
Comments are closed
موفق باشی 🙂
سلام
سال نو مبارک
حالا چرا مریم آی؟
مگه ذاکری فر نیستی؟ باید میشد مریم زد!
راستی رفیق مجازی 5 ساله، سی پلاس شدنت کاملا مشهود است. خیلی پخته تر مینویسی به حضرت عباس! میفهمم چون خودم هم خیلی نیست که سی را گذرانده ام.
شادزی
انشالله
سال نو مبارك!
اميدوارم سال خوبي داشته باشي:)
سلام مریم جان
یک سوال چطوری میتونم به وبلاگ های خاطره نویسی مثل همین ها که به فارسی میبینم به زبان انگلیسی پیدا کنم هر چی سرچ کردم همه اموزشی است . دنبال وبلاگ هایی هستم که ادمای معمولی مینویسند .مرسی