یک فولدر در درایو کارهای تحقیقم داشتم به نام
Publications
هر وقت مقاله ای چیزی می نوشتم می گذاشتمش توی این فولدر.
هرزگاهی هم مقاله ها را می فرستادم برای این کنفرانس و آن کنفرانس.
همه شان هم یکی یکی رد شدند
همیشه هر وقت چشمم به فولدر می افتاد عصبانی می شدم
و کلی از دست خودم حرص می خوردم
.
امروز اسم فولدر را عوض کردم به
Not Publications
دیگر بدون خشم به فولدر نگاه می کنم.
راضی ترم از خودم
Posted inLife Stories Montreal
در تنگنای حیرتم از اینکه اینجا کامنتا چقدر سلیقه ای اکسپت میشن و نظر خواننده ها محترمه !!!!
رخت بربندم.
ندیده بسی دوستت میدارم
ای “مهم نیست!”ٍ حسود!
یاد این جمله افتادم:
خدایا راه راستو به سمت ما کج کن…