یک وقتهایی مثل این روزها که استرس می افتد به جانم و دلم میخواهد زودتر ددلاینم برسد و من از شر یک کاری راحت شوم,
یک دفعه چهره دخترعمه هنرمندم می آید جلوی چهره ام
که دو سال پیش که رفته بودم ایران خانه اش وقتی از حالم پرسید و گفتم:
” یکسال دیگرش مانده, این درس لعنتی تمام شود, دیگرخوبم”
یک دفعه چهره اش قرمز شد, صدای گرفته اش بالا رفت و گفت :
همش میخواهیم تموم بشه! درس تموم بشه,این کار تموم بشه, اون کار تموم بشه,
الان من تموم شدم! خوبه؟
.
یک ماه بعدش مالزی بودم که بهم خبر دادند دخترعمه هنرمند جوانم از درد سرطان تموم شده…
Comments are closed
خدا رحمتشون کنه.
شب عید هم که می شه خوشحالیم که سال نو می اد در حالی که در واقع ما داریم به مرگ نزدیک تر می شویم.
تمام ناتمام ما روزی تمام میشود …
pas az in lahzeh ke hasty toosh estefadeh koon va haleshoo bebar doostam
تحت تاثیرتم