به چه ساز تو برقصم من
یکی از مشکلات کنونی زندگی من اینه که از انجام کار تکراری لذت نمی برم. یعنی اگه یک کاری خیلی روی روال باشه و خوب بدونم باید چی کار کنم…
آره تو خیلی خوبی
عزیزم اگر به جای این همه وقتی که صرف تظاهر به نگرانی حقوق زنان کرده ای یک روزش را صرف خودت کرده بودی, تا الان, لااقل خودت آدم شده بودی!
برای دخترم
فرزندت را همیشه به دست خدا بسپار قورمه سبزی ات را هرگز!
برای دخترم
از درد دل با آدمی که به راحتی از مسائل شخصی آدمهای نزدیکش حرف می زند جان مادرت, بگذر!
پروپزال به سعی برایان
قورباغه بزرگه, برو تو گلو.
برای دخترم
زندگی, سختِ سخت یا آسانِ آسان به هرحال می گذرد. این تویی که باید تصمیم بگیری بازی را به نفع خودت یا زندگی, تمام کنی.
درباب سن و سال
همیشه آدمها را دیده ام که با لبخند و بی لبخند گفته اند که این کارها برایشان دیگر دیر است, که این چیزها از آنها گذشته است, که آیم تو…
And they lived happily ever after
بزرگترین دروغی که در داستانهای کودکی به خوردمان داده اند.