نوشته های تاریخ مصرف گذشته (2)


29 April
خیلی سعی کردم احترامش رو نگه دارم با آرومی باهاش حرف بزنم . با محبت توجه اش رو
جلب کنم و رابطمون رو بدون هیچ خاطره بدی نگه دارم .اما اشتباه کردم .با این کارم باعث شدم
فکر کنه همه رفتاراش درسته و دارم تاییدش میکنم.از غرور کاذبش کم که نشد, هیج ,اضافه هم شد.
تقصیر من شد که نگفتم بهش. نگفتم که حالم از آدمهایی مثل اون به هم میخورده و میخوره.
آدمهایی که مذهب براشون شده خط کش. وسیله اندازه گیری خوبی و بدی آدمها. و هرکی یک ذره
از اون حد مسخره فرضی اشون تجاوز کنه رو با پررویی زیر سوال میبرند.
بهش نگفتم که
اگر تو چینی هستی و حتی روی قرآن هم نمیتونی بخونی, من از بچگی پدربزرگم بهم عربی
یاد داده.درسهای مذهبی که تو تازه داری تو مالزی یاد میگیری رو از اول تا آخر حفظ حفظم.اما
ادعای دینداریم نمیشه.
بهش نگفتم که
اگربرای مسترش از دانشگاه اسلامی مالزی بورس گرفته هیچ دلیلی بر خوب
بودنش نیست و دلیلش اون ظاهر و پوشش اسلامیش بوده.توی ایران هم همیشه اونهایی
که حجاب بهتری داشتند , مزایای زیادتری نسبت به بقیه داشتند.
بهش نگفتم که
خاطرات زندگی گذشته ام پره از آدمهایی مثل اون, که کاسه داغتر از آش هستند
و خودشون رو خدای خوبی میدونند و بقیه رو تو آتیش جهنم.
بهش نگفتم که
دلم به حال کوته فکریش می سوزه و به هیچ کدوم از حرفهاش اعتقادی ندارم.
بهش گفتم من امشب آخرین شبیه که اینجام و تا الان خیلی بهم چیزهای خوبی یاد دادی و بهم
محبت داشتی ,اما فکر نمی کنی رفتارهای خشک و تندت باعث میشه بقیه از تو و دین و مذهب
و غیره فراری باشند؟
فکر می کنی چی جواب شنیدم؟
من به عنوان یک مسلمان وظیفه دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم!
فکککککککککک کن!من با این سه ماه زندگی کردم!!