یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
فردای روزی که سیستر کوچک رفت مانیکا را فرستادم مهد کودک از بس که دلم طاقت نداشت تنهایی ذوق کردن از خنده ها و شیطنت هایش را . دوباره برگرد
(نظر شما پس از تاييد نويسندهی وبلاگ، نمايش داده خواهد شد.)
نام:
ايميل:
وبسايت:
مرا به خاطر داشته باش؟
متن: