یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
تجربه یک آدم معمولی با رنگ چشم و موی معمولی که اواخر دهه بیستش را می گذراند, می گوید که آدم باید مواظب امیدهایش باشد. باید خوب حواسش باشد امیدهایش از خط قرمز واقعیت به خیال واهی رد نشوند چراکه امید اگر حقیقی نباشد, یک دفعه از شراب ناب تبدیل می شود به جام زهر. یک جرعه اش آدم را هلاک میکند و
رفع شدنش همت عالی می طلبد و رنج زیاد.
.
مثلن ممکن است آدم, امیدِ نزدیک به یقین داشته باشد که آدم عزیزی که بیمار است, زود آدم خندان و سالم قبلی می شود. بعد سرشار از امیدِ نزدیک به یقین, هی با آن آدم می خندد و کاری به حرف دکترها ندارد. یک ماه بعدش که خبر از دست رفتن عزیز می رسد, امید می شود جام زهری که ناخواسته نوش جان کرده است.
.
مثلن ممکن است آدم, امید نزدیک به یقین داشته باشد پایش را که بگذارد توی یک کشور جدید, دانشگاه جدید,محله جدید, همه چیز بهتر می شود. بعد آدم با سر می رود به دیوار. هیچ چیز بهتر نمی شود وهمه چیز همانطور معمولی است. آن امیدهای نزدیک به یقین هم همه زهر شده اند که پادزهرش وجود خارجی ندارد.
.
می خواهم بگویم که آدم نه تنها نباید امید نزدیک به یقین به هرچیزی داشته باشد بلکه باید از آدمهایی که امید واهی در خیالش می کارند دوری کند. مثلن آدم می رود مصاحبه با گوگل, از روز برایش روشن تر است که رد می شود, نه تنها امید نزدیک به یقین ندارد که امید هم ندارد و همینکه تا مرحله مصاحبه رسیده است را خوش است. بعد آدمها می آیند و جلو جلو تبریک می گویند و به آدم امید می دهند. این امید از هزار چوب تر بد است. آدم باید از یک گوشش بشنود و از گوش دیگرش بیرون کند تا امید نزدیک به یقین جام زهر را به زور به خوردش نداده اند.
.
یک آدم که اواخر دهه بیستش را می گذارند خسته است. خیلی خیلی خسته است. دلش نمی خواهد حتی به این که این خستگی ها جایشان را به کمی آرامش خیال و اطمینان می دهند امید داشته باشد. نه حتی امیدِ خیلی دور به یقین. بس که این سالها جام زهر به خورد خودش داده است...
نظرها
سلام مریم جون مرسی از نوشته های قشنگت
حمید رحیمی | June 18, 2011 8:45 PM
منفی یکتییییییییییییییییم ;)
rof0zeh | May 6, 2011 12:58 AM
سلام
شما جدا خسته خسته خسته خسته هستید
منم گاهی خسته خسته خسته خسته میشم
چارش ول کردن همه چیز برای 24 ساعت
کلاس
دوست
موبایللللللللللللللللللللللللل
تبلتتتتتتتتتتتتتتتتت
کامیییییییییی
...
و رفتن به کوههههههههههههههههههه
give it a try
ali | May 4, 2011 3:29 AM
به قول مهندس مرجانی : زتدگی با تمام سختی ها و خستگی هاش " جالبه "
چه با جام چی بی جام ، به هر حال زندگی همینه!
آقای نیمه شب | May 3, 2011 3:55 AM
ماریان، نمی دونم چی باید بگم. همه اینا رو ول کن. چقدر قشنگ می نویسی. انشات خوب شده. کاش برمیگشتی دبستان نه راهنمایی نه دبیرستان! داری کم کم شعر هم میگی. اااا
شیما | May 2, 2011 5:28 AM
Hi dear ,
How's everything?
Seems there's sth you're obsessed with
?
Why?
Today I just watched TV and really enjoyed their love to each other
Waiting for your reply if I can share sth if you want with you.
saeedeh | April 29, 2011 11:49 PM