یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
می دونی,
آخر آخرش هرجوری تموم بشه مهم نیست,
مهم اینه که در طول مسیر, خودت رو باور کرده باشی, به راهی که انتخاب کردی ایمان داشته باشی و سربالایی ها رو یک نفس و با انگیزه بالا رفته باشی.
می دونی
آخر آخرش اگه تموم هم نشه مهم نیست
مهم اینه که همه تلاشت رو برای بهتر شدن شرایط انجام داده باشی. حتی اگه راهت با حساب کتاب بقیه نخونه , حتی اگه شرایط خیلی هم بهتر نشده باشه.
میدونی
آخر آخرش اصلن مهم نیست,
مهم اینه که تو مثل آب راکد نبوده باشی وتن به چیزی که باور نداشتی نداده باشی..
نظرها
خیلی قشنگ و بجا بود ، راجع به کلمه (اول)چیزی به نظرت میرسه
ابراهیم | July 20, 2011 8:30 PM
ماریـــان جونم چقدر خوشحالم که به آرزوت رسیدی. علی رغم اینکه با آقای نیمه شب موافقم، اما خوشحالم که تو، جایی رو که الان ایستادی رو دوست داری. اینکه اینهمه سختی هایی که خودت میگی تحمل کردی بی نتیجه نبوده. همون خوشبختی بوده که دنبالش بودی. امیدوارم احساست پایدار بمونه ماریان جونم.
شیمای معلم :دی | April 6, 2011 7:46 PM
درود بر این طرز تفکر.
مهدی اسماعیلی | March 13, 2011 8:29 PM
لایک لایک لایک لایک، مخصوصا جمله ی آخرت لایکِ لایک
لیلا | March 7, 2011 5:09 AM
گاهی آنقدر همه چیزمان باهم آمیخته و گاه به هم ریخته است که در راستی باورهایمان تمایزی دیده نمی شود، به گونه ای که بر سراب این مسیر پر منحنیه زندگیمان پرسه زنان همچنان به دنبال سرابهای زندگیمان میدویم بی آنکه فهمیده باشیم حقیقت در چیز دیگری بوده است و ما بی آنکه لمس کرده باشیم هزاران فرسنگ از آنچه می خواستیم فاصله گرفیته ایم
با این تفسیر گرچه به نقل از شما نگندیده ایم اما ای کاش می بودیم و می گندیدیم ... !!!
* فضای روحی نامناسب و منفی گرای کویرنشینی برگفتار فوق بی تاثیر نبوده و از این بابت عذرخواهی حقیر صغیر کویرِ سراپا بی تقصیر را بپذیرید .
آقای نیمه شب | March 7, 2011 3:34 AM
واای! چقدر این روزا به همچین حرفی نیاز داشتم. لابک ایت!
Gilda | March 7, 2011 2:14 AM