یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
می دانی
ما ها زیاد حرف می زنیم
نه که زیاد حرف بزنیم
زیاد حرف مفت می زنیم
نه که زیاد حرف مفت بزنیم
زیاد حرف مفت از روی هوا می زنیم
نه که زیاد حرف مفت از روی هوا بزنیم
زیاد حرف مفت از روی هوای بی ربط می زنیم
البته اینها درد من نیست
درد من این است که
ما وقتی پایش می افتد
یک ذره هم
به حرف مفت از روی هوایی بی ربطی که زده ایم
عمل نمی کنیم
ولی
باز حرف می زنیم.
نظرها
من چه کار کنم از دست این باز رفت تو فاز توهم
ببین برو خودت به یک روانی شناس نشون بده تا درمانت کنه !
نمیمیری از دست تو خلاص بشیم!
من حرفهام از جلو میزنم نه از پشت:d
rof0zeh | February 8, 2010 9:23 PM
یه دونه ای
واقعا دوست دارم چیزایی که می نویسی رو
یعنی بیشتر نوع نوشتنت رو!
مهدیه لطیفی | February 8, 2010 8:41 PM
خب پس کامنت قبلیم پست نشده بود/ نوشته بودم که ماریان جان دارم فکر میکنم هنوزم وقتی که برای تعطیلات به ایران برگردی نگاه همه به ابروهاته که ببینن آیا در دیار غربت غرب زده شدی که نازکترش کنی و اینکه چقدر از خدا بی خبر شدی :دی حالا اگه خودشون رو متمدن نشون بدن و هیچی هم که نگن مطمئن باش حداقل تو دلشون میگن :))
شیمای غربت نزده! | February 4, 2010 3:50 PM
gol gofti maryam khanooom...
man hamin nim saat pish hamin hesso dashtam...
vaghti be harfe hame goftan roo ma hesab kon..hala ke pash oftad harki ye moshkeli dare..manam dastam kotas...akhare karam kheyre famil be ma resid!
samareh | February 3, 2010 3:32 PM
لعیا رو خوندی؟ ماریان کامنت قبلی من پست شده؟
شیمای غربت نزده! | February 3, 2010 1:54 PM