یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
او به خودش قول داده است که دیگرغر نزند.
او در طول یک ماه گذشته به علت عدم حضور مپینگ , مقادیر زیادی ازغرش را برای مپینگ ایمیل کرده است.
او با برگشت مپینگ احساس می کند دیگر نیازی به مکتوب کردن غرهایش نیست و هر روز سعی میکند یک ساعتی حتمن حضوری مپینگ را غر باران کند.
او اخیراً متوجه شده است که اگر یک کلمه دیگر به مپینگ غر بزند مپینگ, یا خودش را دار میزند یا او را. چون مپینگ, هفته پیش بر خلاف عادت همیشگی اش صریحاً به او گفته است که او دارد میشود عین آن دختر در فلان فیلم که از بس غر می زد برای دوستانش غیر قابل تحمل شده بود.
او خود نیز به این نتیجه رسیده است که غر زدن انرژی زیادی از آدم را میگیرد و میتواند استفاده بهینه تری از این انرژی بکند.
او سرانجام دارد خیلی جدی تمرین می کند اصلن غر نزند.
اگر او را در جایی دیدید و احوالش را پرسیدید و او با یک لبخند ملیحانه به شما جواب داد همه چیز فوق العاده پیش می رود, زیاد سخت نگیرید, او تنها دارد زندگی بدون غر زدن را امتحان می کند وگرنه به اندازه سه جلد دایره المعارف دهخدا غر دارد که برایتان بزند!