یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
وقتی یک روز صبح که از خواب بیدار میشوی و روزت را با فرانک سیناترا
شروع می کنی
ایف یو گو اوی
از آی نو یو ویل
یو ماست تل د ورد
تو استاپ ترنین
تو استاپ ترنین
و اینجایش که میرسد هی خشک شوی , یخ بزنی, بغض کنی و دوباره تکرارش کنی
آن وقت است که دیگرتا خود شب, نه خوراک خوشمزه ای که پخته ای, نه هم صحبتی و درد دل با مپینگ بعد از مدتها , نه دیدن یک همساده مهربان, نه فیلم های جدیدت/ نه چت با یک دیکتاتور
هیچ کدام تاثیری روی دلتنگی ات نمی گذارند
انگار این بغض لعنتی باید حتما بترکد
تا آرام شوی
.
این روزها دلم فقط نبودن می خواهد.بی دلیل.