یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
قرار بر اينه
||
/\
قرار بر اينه كه من حرف نزنم ، هيچي نگم، خفه بشم، مثل بز سرم رو بندازم پايين و
فقط نگاه كنم .سعي كنم لبخند بزنم و به خودم تلقين كنم كه همه چيز و همه كس
در سطح بسيار مطبوعي هست و همه ايرادها و اشكالات از بدبيني منه!
انگار وقتي من برم بدبيني ايم رو درمان كنم همه اينها درست ميشه.
قرار بر اينه كه ديگه حرص نخورم سعي كنم نبينم يا اگر ديدم خودم رو بزنم به نديدن
يا اگر فهميدم خودم رو بزنم به نفهمي .وقتي دوستي داره سرم رو كلاه
ميذاره و زرنگي ميكنه بهش لبخند بزنم و از محاسنش تعريف كنم.وقتي حرف زور
ميشنوم ساكت بشم ،انگار كه شيرين ترين حرفهاي دنيا رو شنيدم. وقتي ابزار كار
ميشم،وقتي مهره ميشم، خودم رو بزنم به كوچه علي چپ و خودم رو
كاپيتان بازي فرض كنم!
قرار بر اينه كه تظاهر كنم.بر عكس اون چيزي كه هستم رو نشون بدهم.
كه مخالفت نكنم ،كه سعي نكنم اشكالاتي كه مبينيم رو برطرف كنم، كه خودم رو
هشتاد تكه نكنم تا به بقيه بفهمونم يك جاي كارشون مي لنگه.كه ننشينم ساعتها
بحث و جدل كنم و وقتي حرف، حرف من شد و بهشون ثابت شد كه حق با من بوده
كسي به روي خودشم نياره كه خداي نكرده دجار اعتماد به نفس كاذب نشم!
قرار بر اينه كه خودم رو خوش و خرم نشون بدهم و قُلُپ ُقلُپ حرارت و گرمي از دهنم
بيرون بياد تا همه خر كيف بشوندو خداي نكرده توي ذوقشون نخوره و و روحيه شون
آسيب نبينه تا خودشون متوجه نشند كه يك درصد از اون چيزي كه توصيفش ميكنند
نيستند و پاي عمل از همه بدترند.
.
.
.
قرار بر اينه
اما حيف
كه ظرفيت ليوان پر شده
اينجا اخر خط تظاهر منه!