November 2003 | Main | March 2004
من كلاً توي جمع دو حالت بيشتر ندارم:
يا اينقدر آروم و بي صدا وعنق وبي توجهم كه همه دلشون ميخواد بندازنم تو كوچه!
يا اينكه از بس سروصدا ميكنم و حرف ميزنم و شلوغ بازي درميارم،
همه درآن واحد با اينكه من الان توي كوچه باشم ، بهتره،
شديداً موافقند!
آن خطاط سه گونه خط نوشتي:
يكي را او خواندي لاغير،
يكي را هم او خواندي هم غير،
يكي را نه او خواندي نه غير،
آن خط سوم منم!
انسانها بر دو دسته اند:
دسته اول كساني كه پست بودن از قيافه اشان مي بارد،
و
دسته دوم كساني كه پست بودن از قيافه اشان نمي بارد!
عمقِ
فاجعه،
منم!
And after one hundred days:
آن چه همه وقت مرا مي گرفت،
خواندن وبلاگهاي حجيم ملت بود،
نه نوشتن دو خط وبلاگ ناقص خودم!
مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم مطلب سوم
+ ادامه...تا حالا
فكرشو كردي،
چه خوب ميشه،
كه برگردي!؟