یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
نه،ما هيچي به سيستر نگفتيم،فقط وقتي برگشتيم رسما ازش
خواهش كرديم،اين دفعه وقتي جايي ميريم و اون رو نمي بريم و
و كلاس داره،ديگه آه نكشه،حالا من هيچي ،بچه هاي فاميل هيچي،
اين بشريت هيچي،بقيه ملت چه گناهي كردند كه بايد به خاطر
تجمع كلر در استخر حالت خفگي بهشون دست بده و همه
خيلي شيك از استخر بيرون انداخته بشند!
البته من كاملا براش توضيح دادم كه درسته كه ما بدون او باز هم
مي ريم اما خوب اين اصلا در شان سيستر نيست كه اينجوري مثل
حسرت كشيده ها آه بكشه،خوب يك روز ديگه كه كلاس نداشته
باشه اون رو هم مي بريم !!
البته اون تقصيري نداره ،
اين رو بايد از بچگي بهش ياد ميدادن كه آه كشيدن اون هم اينقدر
سوزناك اصلا كار خوبي نيست، اصلا!