یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
من نوشتنم نمياد، حسش رفته،هر كار هم ميكنم يك جوري برش گردونم
نمي شه،كه نميشه!
من كلاس رفتنم نمياد،هر چي هي استاد ها تهديد ميكنند كه اگر نياي
حذفت ميكنيم نمي شه كه نميشه!
من استخر رفتنم نمياد،هر چقدر هم بچه ها ميگن بيا بريم كلي خوش
ميگذره حسش نمياد كه نمياد!
من كمك كردنم نمياد،تنبل شدم،هر چقدر هم ميدونم فردا جشن تولد
خودمه وظيفه منه كه كمك كنم نمي شه،كه نميشه!
من باشگاه رفتنم نمياد،هر چقدر هم اين سيستر التماس ميكنه تو رو
خدا اين هفته همراهم بيا،نميشه كه نمي شه
من مسافرت رفتنم مياد!كه اون هم همه ميگن فعلا كار داريم هوا گرمه
باشه بعدا، نمي شه كه نميشه!