یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
چه جوري بعضي ها ميتونند اينقدر آروم و با حوصله كاراشون رو انچام بدهند؟؟؟
خيلي برام جالبه ديدن كسايي كه مدتها وقتشون رو صرف يك كار كوچيك ميكنند
انگار كه فقط همين يك دونه كار بهشون محول شده
از اينجور آدما اتفاقا خيلي هم خوشم مياد چون واقعا نميتونم اينجوري باشم!گاهي
وقتها با خودم ميگم چه خبرته اينقدر عجله ميكني !؟مگه اين زندگي چقدر ارزش
داره كه اينقدر براش ميدويي
يك كم سعي ميكنم اداي آدمهاي آروم و بيخيال رو در بيارم كه فقط يك فكر
تو سرشونه اونم انجام اون كار، اما يك مدت كه ميگذره دوباره برميگردم، سر
همون حالت قبلي،روز از نو روزي از نو
واي كلاسم دير شد،پروژم هنوز ننوشتم،امتحان فردا رو بگو،به»
اين استاده زنگ نزدم
آفلاينام رو هنوز جوب ندادم،ميل باكسم هنوز پره!!اين وبلاگ كه
آخر پيري شده آينه دق برامون!هنوز هيچي ننوشتم
واي مثل اين كه باباهه اومد، برم سلام كنم!!يادم نره ازش پول
بگيرم...!، يادم باشه بهش بگم امروز صبح ساعت 8 بايد ميرفت
«. پيش اين آقاهه