یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
گاهي وقتها عجيب دلم مي خواد برگردم و به طرف مقابلم
بگم:تو هيچي نيستي! هيچي. همه وجودت به اندازه يك سكه
دو ريالي هم نمي ارزه.يك موجود حقير و بدبخت كه
سعي ميكنه با دروغ و ظاهر عقده ها و حقارتهاشو پنهون كنه.
حالم ازت به هم ميخوره....اما وقتي خوب بهش نگاه ميكنم
ميبينم بي ارزش تر و بدبخت تر از اين حرفاست .يك لبخند
مصنوعي ميزنم و ميگم:بله خواهش ميكنم. شما
....... لطف دارين. اين دله كه به دل راه داره