یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
من نميدونم چرا در خنديدن با ديگران فرق دارم
اصلا يك چيزايي كه براي بقيه جالبه و بهش ميخندند
براي من خنده دار نيست كه هيچي. يك كم هم بيمزه
هست.نميدونم چرا؟؟ گاهي وقتها دست خودم واقعا
كلافه ميشم.مثلا اين ميستر بين، من هيچ وقت نتوستم
بهش بخندم يا حتي چارلي چاپلين! براي من هيچ
وقت جالب نبود..يا حركات يك دلقك توي سيرك
براي من كاملا بي مزه و خسته كننده است.اصلا
همين فيلم نان و عشق و موتور، تو سينما موقعي
كه همه قاه قاه ميخنديند، من بهت زده بهشون نگاه
ميكردم و به اين فكر ميكردم كه به چي ميخندند؟هر
چي سعي كردم يك نكته خنده دار توش پيدا كنم نتونستم
اما
برعكس بعضي چيزا برام خيلي بامزه هست
.اينقدر كه تا مدتها از ياد آوريش واقعا ميخندم.مثل
بعضي تكه هاي باحال يا يك جك نيم خطي.البته
وقتي ميخندم واقعا از ته دل ميخندم.و بلند بلند..يك
دوستي داشتم اوج خندش و وقتي يك چيز براش آخر نمك بود
يك لبخند ميزد يك كوچولو قرمز ميشد و اصلا صداش
در نمي اومد.معلوم نميشد كه داره از خنده ميميره. بعد
يك مدت كه باهم دوست بوديم سر كلاس جرات اينكه
يك چيز با مزه بهش بگم نداشتم آخه اينقدر بلند ميخنديد
كه استاد هي برميگشت به من چپ چپ نگاه ميكرد .نه
اينكه ديوارم هميشه خيلي كوتاه هست!! اين دوستمم
نجابت از چهره اش ميباره (كشته منو مظلوميتش) فكر
ميكرد من دارم ميخندم
(اين جور مواقع قسم حضرت عباس هم فايده نداره)
خلاصه اينكه هميشه سعي كنيد از ته دل و بلند بخندين
ميگن عمر آدم زياد ميشه
(نوح (ع)هميشه نيشش باز بوده احتمالا)