یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
من نميدونم چرا با اينكه هميشه سعي كردم حداقل به خاطر
وجدان خودمم كه شده آدم صادقي باشم و تو دوستيهام وفادار
اما كم آدمايي را ديدم كه جواب خوبي را با خوبي و صداقت بدهند
.آدما تا وقتي كار دارند،تا وقتي وقتي غمگين هستند و
دلشون گرفته يادت ميكنند اماهمين كه مشكلشون حل شد انگار
نه انگار كه دوستي به نام‹‹ مريم›› هم داشته اند
.البته من تقريبا ديگه به اين موضوع عادت كردم و برام عادي شده.
اما خوب اون چند تا دونه از دوستام رو كه اينجوري نيستند را
يك دنيا دوستشون دارم و با همه وجودم براشون آرزوي موفقيت ميكنم
.يكيشون مارياي عزيزمه كه با همه دنيام عوضش نميكنم.