یادداشت قبلی | صفحه اول | یادداشت بعدی
امروز روز زن بود.صبح كه از خواب بيدار شدم
يك حس زن بودن قوي بهم دست داده بود.و فكر ميكردم
قراره همه چقدر بهم تبرك بگن(صد نار بده آش همين خيال باش).هر
چي صبر كردم ديدم نه!قرار نيست كسي تحويل بگيره
.با خودم گفتم:مهم نيست حتما دوستان مجازيم تو اينترنت
برام كلي پيام گذاشتند(شتر در خواب بيند پنبه دانه)با
هزار اميد آن شدم.خدا نكنه آدم تو ذوقش بخوره.در مورد
همه چي ميل و پيام داشتم جز تبريك روز زن.يكهو
: توي آفلينهام ديدم يكي برام اين پيامو گذاشته
“Happy women’s day!next year in your husband’s house”
يكهو دو رياليم افتاد كه بله!براي اينكه روز زن بهت تبريك گفته بشه
بايد يا زن يكي باشي و كلي براش زحمت كشيده باشي يا اينكه
مادر يا مادربزرگ باشي و با هزار بدبختي بچه ات
رو بزرگ كرده باشي..اون موقع هست كه جزو زنا حساب
مي آي.اينجا مهم شخصيت زن نيست اگر بود كه وقتي
بابا هابراي زناشون كادو مي گرفتند به دخترا شونم تبريك ميگفتند.
اما خوب الان ديگه اصلا نمي خوام كسي بهم تبريك بگه به دردسرش نمي ارزه!
ولي خوب كاش حالا كه ما ايرونيها اينهمه مناسبت داريم يك روز
به نام روز« دختر»داشتيم. بعد مثلا ميگفتن تو اون روزدخترها
هر كار خواستين بكنن .به عجب حالي ميدادا.فكر ميكنم من اولين كاري
كه ميكردم اين بود كه ميرفتم بالاي اين صندلي هاي ايستگاه
خط مينشستم و پاهامو ميذاشتم رو صندليهاش و خوب
خاكيش ميكردم.شايد هم با دوستام ساعت 12 شب ميرفتيم بيرون و تا
خود صبح ميگشتيم.خدا رو چه ديدي شايد يك روزي عملي شد
(موش تو سورا خ نمي رفت جارو به دمش ميبست(چه ربطي داشت؟؟