Posted by By maryami June 20, 2004Posted inUncategorized یه روز يه کرمه داشت پيچيده ترين کار زندگيش رو ميکرد. می لوليد!
Posted by By maryami June 19, 2004Posted inUncategorized يه دوست دارم كه دوست داره با دوستِ تو دوست بشه تو دوست داري با دوستِ من كه دوست داره با دوستِ تو دوست بشه، دوست بشي!؟
Posted by By maryami June 18, 2004Posted inUncategorized به صداقت دوستي خالصانه مان سوگند ميخورم تا زماني كه كار دستت دارم برايت بهترين باشم!
Posted by By maryami June 16, 2004Posted inUncategorized بالاخره ديشب نزديكهاي صبح تركيد از صبح تا حالا احساس مي كنم رو ابرها راه ميرم....
Posted by By maryami June 15, 2004Posted inUncategorized «هيچ وقت براي پز دادن دير نيست»: maryami@Gmail.com
Posted by By maryami June 12, 2004Posted inUncategorized تا به حال غمگين كه شده اي تنهايي را كه چشيده اي درد را كه حس كرده اي صداي شكستن خود را كه شنيده اي از دوستيهايت دلسرد كه شده…
Posted by By maryami June 11, 2004Posted inUncategorized يك مريم آيي بود خيلي مطمئن بود سرنوشت هر آدمي دست خودشه. هيچي شكست....