رها شو رها

دیشب بعد از شام دیدم مایکل سه ساله دارد به انگلیسی به مانیکای بیست ماهه می گوید دو یو وانت می تو رید یو ا بوک "می خواهی برات کتاب…

Monica

به ارسولا گفتم مانیکا خیلی بانمک شده اخیرن نگاهی کرد و گفت you always loved her. . فکر کردم دیدم حرفش درست هست حتی شب هایی که سخت مریض بود…

آغازی دیگر

روز آخر مرخصی سالانه ام با استاد سابق بازنشسته ام رفتیم قهوه و شیر خوردیم روز قبلترش با ارسولا صاحب خانه قدیمی ام رفته بودیم کلاس ورزش یکی از قسمت…

در دوسال گذشته

مایکل عزیزم با امروز دو سال می شود که تو در یک روز زیبایی پاییزی به جمع خانواده ما آمدی و چه خوش آمدی در این دوسال آنقدر فوق‌العاده بوده…