ماهی که ایمون نمیشه نون نمیشه, اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تنبون نمیشه Posted by By maryami September 15, 2009Posted inFeeling, General اومدم بنویسم حالا که داره درختم شکوفه می ده, بارون غم وجودم رو گرفته. اومدم بنویسم حالا که جیم ثبت نام کردم و قرار گذاشتم با مربی, جیم نرفتنم گرفته.…
If you don’t use it, you will lose it. Posted by By maryami September 8, 2009Posted inFeeling, General میگه برای چی از این حس های بدت توی وبلاگت می نوسی؟ برای چی از بین این همه چیزهای خوب, لحظه های خوب, اینا رو باید بنویسی که به آدم…
از یونیورس به مریم آی Posted by By maryami September 4, 2009Posted inFeeling, General اگر همچنان به غر زدن ادامه بدهی, دستور می دهیم گاد, همین امروز درسته قورتت بدهد!
معجون فراموشی Posted by By maryami August 19, 2009Posted inFeeling, General نمی دونه که من عادت ندارم پشت سرم رو نگاه کنم, که آدمها وقتی ازم دور میشن چه زود از یادم میرند, که حافظه ام خیلی وقته دیگه نمیتونه خاطرات…
Distance Posted by By maryami August 6, 2009Posted inFeeling, General قهوهات را بنوش و باور کن، من به فنجان تو نمیگنجم. ... بهمنی
غمین و تنها که منم Posted by By maryami July 23, 2009Posted inFeeling, General آدم است دیگر بعضی روزها دلش غصه دارد, هی بغض گلویش را می گیرد, وقتی می خواهد حرف بزند. هر چه از این کوچه علی چپ به آن کوچه علی…
حضور اجتناب ناپذیر Posted by By maryami July 16, 2009Posted inFeeling, General از وقتی به خودم قبولوندم که همیشه وجود چند تا آدم نخاله در یک جمع, امری اجتناب ناپذیره, دیگه راحت تر با آدمهای حرف مفت زن کنار میام و از…
SLOW DOWN Posted by By maryami June 26, 2009Posted inFeeling, General مپینگ می گوید که فکر می کند که ما در این دنیا داریم خیلی با سرعت پیش می رویم. آهی میکشد, نگاهش را به زمین می اندازد و می گوید:…
The Truth About Hell Posted by By maryami May 30, 2009Posted inFeeling, General کلید رو توی در خونه ام می چرخونم در رو که باز می کنم با خودم می گم: For sure, I'm going to hell