Posted by By maryami May 21, 2008Posted inUncategorized از آن روز چهار سال میگذرد از آن روزهایی که تصور می کردم می توانم/باید بشود و نمی شود در فرهنگ لغتمان جایی نداشت. راستش هنوز هم معتقدم اما نه…
Posted by By maryami May 21, 2008Posted inUncategorized قرار بر این بوده است من اینجا مستر سافت ور اینجینیرینگ بخوانم و هر چه استعداد داشته و نداشته ام شکوفا شود! اما حقیقت واقع شده این است که من,…
Posted by By maryami May 20, 2008Posted inUncategorized توصیه من به جوونها اینه که تا جوون هستند هر چقدر می تونند اشتباه کنن چون وقتی بزرگتر شدند , منطق لعنتی شون دماری از روزگارشون در میاره که اشتباه…
Posted by By maryami May 18, 2008Posted inUncategorized دخترک از بس که فکر کرده بود و غصه خورده بود دیگر نمی توانست تفاوتی میان شادی و غصه قائل شود.دخترک درد میکشید وقتی خبرها به گوشش می رسید اما…
Posted by By maryami May 16, 2008Posted inUncategorized اگرآدمها رو دو دسته در نظر بگیریم یک دسته آدمهایی که کلاً خر هستند و دسته دوم آدمهایی که گاهاً خر می شوند, نکته قابل توجه اینه که وقتي آدمهایی…
Posted by By maryami May 9, 2008Posted inUncategorized سرزمین مارمولکها: دو مارمولک هرگز نمی توانند زیر یک سقف با هم زندگی کنند مگر اینکه یکی از مارمولکها خودش را به گوسفندی بزند.
Posted by By maryami May 5, 2008Posted inUncategorized امروز پنجم می ماه بود. روزی که انتظار نتیجه داد پنجم می ماه روز نتیجه گیری بود پنجم می ماه دو هزار و هشت دیگر وجود ندارد و من از…
Posted by By maryami May 2, 2008Posted inUncategorized صحبت من با اونهایی که هی دم از روشنفکری میزنند اینه که از دید من اولین گام در روشنفکری اینه که نظر مخالفت رو بتونی گوش بدی و بهش قلباً…