زمان:3:20 دقيقه عصر يك روز بهاري! باباهه همچنان در خواب غفلت،من كتاب my fair lady ام رو ميخوانم و در ذهنم از اليزا يك تصور بامزه ميسازم،صداي گوش خراش تلفن،يكي…

تهي بودنم را فرياد ميكنم، و به ابديتي بي انتها پيوند ميخورم!

اي كساني كه به نامهربانانه وبلاگ نوشتن ما خُرده ميگيريد، بدانيد و آگاه باشيد كه دهقان فداكار گونه وبلاگ نوشتن،درتوان ما نيست كه نيست كه نيست كه نيـصط...! (عاشقانه وبلاگ…

به هر حال دو حالت بيشتر نداره: يا پستچي دلبر محلمون به سلامتي مُرده كه خيلي وقته اينورا پيداش نشده! يا دوستهاي محترم ومحترمه درآن سوي مرزهاي دور،دارفـاني را وداع…

از خانه كه مي آيي، پاكتي سيگار،دستمال و گزيده شعرفروغ، و تحملي طولاني بياور. احتمال گريستن ما بسيار است..

و من شاعرانه ترين احساسات خالصانه ام را موقع شنيدن آهنگي بس عاشقانه در نيمه هاي شبي بهاري با همه وجود نثارت ميكنم: « خلايق هر چه لايق!»