بعد یک لذتی است که هیچ جایی در باره اش نخوانده بودم
شاید چون برای خیلی ها لذت تعریف دیگری دارد
شاید چون دنبالش نبوده ام که بخوانم.
لذتی که این روزها خیلی خوب دارم تجربه اش می کنم
اسمش را می گذارم لذت
از جهل درآمدگی
یا لذت
رهایی از حس خنگی
یا لذت
مسلط شدن به موضوع
.
بی خیال اسم گذاشتن اگر بشوم
خلاصه اش این می شود
که وقتی با دانش صفر وارد یک موضوع یا کاری می شوی
بدون آنکه متوجه شوی بعد از کلی تلاش ، تکرار و شکست
یک لحظه حس می کنی بالاخره یاد گرفتی
بالاخره مسلط شدی
هیچ ترسی، شکی، تردیدی در اعتماد به نفست دیگر نیست
اصلن خودت هم نمی فهمی که مسلطی
.
دیروز دخترک ونزولایی ازم خواست فرانسه صحبت کنیم
برای اولین بار بدون استرس دیدم دارم با دخترک فرانسه حرف می زنم
یک ربع
شب بود ، هوا خنک ، جمع دوستانه
شهر زیبا
خوشی محض ، لذت خالص،
به قول اینها
I can’t even put it into words.
.
تو بگو یو آر ویرد که این برایت لذت است
من می گویم حیف اگر این لذت را هنوز نچشیده ای.
حیف حسن!
Comments are closed
سلام . نمیدونی چه سالی بود کوجا بود از کوجا شروع شد؟اول زندگیت داخل این وبلاگ میگم.
با کسی فاش مگوی
لذت دنیا این است
پرده نگهدار به روی
که کسان چشم ندارند
به روی !
حسن!
دیگه داری به ارزوی همیشت میرسی …
زندگی در فرانسه…نه؟؟
félicitation
اندر عجب از حکایت رفتار شما !! به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟ اینم لازم نیست اکسپت بشه.
مریممممممم چقدر خارجی شدی! یه مریم دیگه شدی فک کنم!