چرندیات بعد از امتحان جامع 1

این که من درست الان که مثل سگ خستگی داره از سر و روم می باره
و خوابم نمی بره دارم وبلاگ می نویسم
اصلن انصاف نیست
نه برای خودم نه برای بقیه ای که شاید وبلاگ رو بخونند
این که من بعد از این همه اعتماد به نفسی که توی درس سافتوراینجینیرینگ داشتم نمره آسون ترین سوال رو فقط چون اصلاح سوال به گوشم نخورده بود رو از دست دادم
اصلن انصاف نیست نه برای خودم
نه برای اون استادی که قراره برگم رو بخونه و تصحیح کنه
اینکه برخلاف اون دو درسی که امروز امتحان داشتم و قبلن خونده بودم اون درسی که جمعه امتحان دارم رو هنوز هیچی نخوندم
اصلن انصاف نیست
نه برای خودم نه برای سوپروایزرم که طراح و مصحح سوالهاست.
اینکه بر خلاف اینکه به خودم قول داده بودم منطقی باشم و دیگه احساس و منطق رو قاطی نکنم و کمی چشمام رو بهتر باز کنم یک دفعه احساساتی شدن و باز برگشتن به مود منطقی
اصلن انصاف نیست
نه برای خودم نه برای آدمهایی که دور و برم هستند.
اینکه در اوج خستگی ذهنی دارم خودم رو قضاوت میکنم
اصلن انصاف نیست
نه برای خودم نه برای کودک درون!

1 Comment

  1. این که من با شکم گرسنه و دهن تشنه دارم دزدکی (با کش رفتن سکورتی کی اینترنت وایرلس غرفه بغلی) از توی چهارمین نمایشگاه رسانه های دیجیتال تهران، وبلاگ شما رو می خونم، انصاف نیست که با این همه موج منفی بزنی تو ذوق آدم! هست؟!

Comments are closed