دخترک دیگر بزرگ شده بود
آنقدربزرگ که با همه دربه دری ها و مشکلات ریز و درشتی که به روی هیچکس,
حتی خودش هم دیگر نمی آورد, هنوزهم به خوبی نفس میکشید و می توانست
گهگاهی, خنده ای مستانه, نه اما از ته دل, سر دهد و جوری زندگی کند که انگار
هیچ مشکلی نیست که آسان نشود…
Posted inUncategorized