خوب تصور اینکه هم زمان که من دارم اینجا واسه پروژه های این هفته جون میکنم و
دیگه شب و روزم یکی شده و همه چیز رو شکل نرم افزار میبینم ,
همه تو ایران رفتن سیزده بدر و دارند کلی خستگی تعطیلات رو از تنشون در میکنند یک خورده هم سخته هم دردناکه و هم اینکه زور داره! اما ایرادی نداره آسیاب به نوبت.قول میدهم امتحانام که تموم بشه تلافی هر چی گردش نرفته و کتاب نخونده و فیلم ندیده و غیره رو در بیارم..
این چند سال اخیر تقریبا بیشتر پیک نیک ها و مسافرتامون با بچه های ایرانگری – چهانگردی بود.به هر بهانه ای برای خودمون یک تور ردیف میکردیم و کلی خوش میگذروندیم.البته اون موقع قدر اون لحظه ها رو اصلا نمیدونستم .اما الان خوب درک کردم که هیچی برام اون لحظه ها , اون روزها و دوستهای قدیم نمیشه ….
خلاصه کلام خواستم بگم سیزده بدر رفتید به نیابت منم سبزه گره بزنید!
Posted inUncategorized